منو میزد تورو میزد ، منو با مشت تورو از پشت
منو میزد تورو میزد
منو با مشت تورو از پشت با یه خنجر
منو میزد تورو میزد
منو تنها تورو اما با یه لشکر
ریختند به روی سرت بابا
جلو چِش خواهرت بابا
آخ چی کشید مادرت بابا
نیزه کجا حنجرت بابا
نعلا کجا پیکرت بابا
آخ بمیره دخترت بابا
بابایی ، چرا ازم جدایی
من روی ریگ صحرا تو روی نیزه هایی
... امون از این جدایی ، امون از این جدایی ...
نمیدونم عمو جونم
منو دیده یا فهمیده کتک خوردم
نمیدونم عمو جونم
خبر داره که گوشواره در آوردم
در نیاوردم در آوردن
هدیه برا بچشون بُردن
منو با بی رحمی آزردن
دوسه تا از دخترا مُردن
دیشبو از بس کتک خوردن
زیر لگد تاب نیاوردن
نگاهی ، چشام میره سیاهی
همین طوری بگردم دور سرت الهی
... امون از این جدایی ، امون از این جدایی ...
به من خندید به تو خندید
به اشک من به اشک تو دم خیمه
به من خندید به تو خندید
جسارت شد که غارت شد همه خیمه
کی این زنجیرو به پام انداخت
پرستوها رو به دام انداخت
مسیر مارو به شام انداخت
کی سنگ از بالای بام انداخت
یکی دوتا نَه مدام انداخت
سرت رو پیش چشام انداخت
سرت رو ، میبوسم حنجرت رو
میخوام تو هم باباجون ببوسی دخترت رو
... امون از این جدایی ، امون از این جدایی ...