مجنونم و در دام غمت افتادم
شور – شب 21 صفرالمظفر 1400
تک – شب پنجم محرم الحرام 1402
مجنونم و در دام غمت افتادم
زان لحظه که در بند تواَم آزادم
ای حضرت زیبای خدا زلفت را
بر باد نده که میدهی بر بادم
دیدم صنما ، من روی تو را
دیوانه شدم کم رخ بنما
دیوانه شدم دیوانه شدم دیوانه شدم کم رخ بنما
جانا دل برده از دل من رویت
گم گشته قلبم در شب گیسویت
ای یارا بر عشق تو وفا دارم
محشورم کن من را به سگ کویت
... ای جانم حسین ، جانانم حسین ...
دل در طلب حال و هوایت ارباب
داری چه بهشتی به سرایت ارباب
من سجده کنم به ساحت قدسی اَت
ای قبله ی دل کرب و بلایت ارباب
در شورم و شِین ، ای شاهم حسین
من را بطلب بین الحرمین
من را بطلب من را بطلب من را بطلب بین الحرمین
عمری سر زِ عشق کرب و بلای تو
ای جانا هر شب میل حرم کردم
تا شیش گوش تو کعبه ی دل باشد
تنها دور شیش گوش تو میگردم
... ای جانم حسین ، جانانم حسین ...
در مِیکده ات حال خرابی دارم
در بزم مجانین تب و تابی دارم
نوشیدم از آن چای تو گفتم ساقی
به به که عجب اصل شرابی دارم
دل مسته مدام ، از باده و جام
مِی با تو حلال ، آب بی تو حرام
مِی با تو حلال مِی با تو حلال مِی با تو حلال آب بی تو حرام
با نام تو مستم درِ این خانه
گیرم هر شب از دست تو پیمانه
هر که بیند من را سر کوی تو
گوید این کیست این عاشق دیوانه
... ای جانم حسین ، جانانم حسین ...
شاعر : امین اسدی