تا که از عشق حسین نغمه ی دل سر دادم
هیئت بین الحرمین طهران
تا که از عشق حسین نغمه ی دل سر دادم
هرچه آموخته بودم همه رفت از یادم
بجز از سینه زنی لطمه زنی گریه و اشک
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
هر که از عشقِ تو دیوانه نشد عاقل نیست
عاقل آن استُ که از عشق تو دیوانه شود
عاقلی نیست بجز عشق تو دیوانه شدن
هستِ خود دادن و آواره و بی خانه شدن
... حسین ، جانم جانم جانم جانم ...
من سگ روو سیَه درگه ثاراللّهم
سگ عوعو کن این وادی و این درگاهم
مُهر تأییدو بر این سینه ی دلداده بزن
به سگ کوی خود از عشق تو قلاده بزن
یا حسین خواهرِ تو مرجع تقلید من است
سر شکستن زِ غم توست که تأیید من است
... حسین ، جانم جانم جانم جانم ...
اگر از عشق شما دَم نزنم میمیرم
آمدم پیش تو ای شاه بزن زنجیرم
من به نام علی و آل علی حساسم
و بر این فخر فروشم که سگ عباسم
محفل عشقِ تو را فاطمه برپا کرده
اشک این مادر غم دیده چه غوغا کرده
بر سر نیزه شفاعت گر این عشاقی
عالم آخر همه فانی و تو هستی باقی
... حسین ، جانم جانم جانم جانم ...
مدعی طعنه بزن قبله ی من کرب و بلاست
هر نفس ذکر لبان یا حسین خون خداست
مستیِ من به خدا بر اثر تربت اوست
من بمیرم که فقط غصه ی من غربت توست
شادیِ هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست
جنتِ بی تو عذابش زِ جهنم کم نیست
... حسین ، جانم جانم جانم جانم ...
شادیِ هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست
جنتِ بی تو عذابش زِ جهنم کم نیست
بگذار عالمیان طعنه زَنَندَم گویند
هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
عمر جاوید به شیرینی آن یک دم نیست
... حسین ، جانم جانم جانم جانم ...