عمه نگاه کن عمومو تنها گیر آوردن
عمه نگاه کن عمومو تنها گیر آوردن
عمه نگاه کن فقط چقدر شمشیر آوردن
عمه نگاه کن آسمونو
میبینی فواره ی خونو
ببین غریب نیمه جونو
عمه بذار تا برم تو مقتل
بشکنه بال و پَرم تو مقتل
زخمی بشه پیکرم تو مقتل
دستامو ول کن عموم غریبه
مسیح زخمی روی صلیبه
ورد زبونش اَمَّن یُجیبه
... عمو حسین جان ، عمو حسین جان ...
وقتی که دیدم تو قتلگاه غربت مولا
دستمو بالا آوردم و گفتم یا زهرا
دیدم که دست از پیکرم رفت
دیدم که خون از جگرم رفت
رو سینه ی عمو سرم رفت
من رفتم و نوبت عمو شد
نوبت اون خشکیده گلو شد
اسبا رسیدن تن زیر و رو شد
من و عمو تو مسیر نعلا
درهم شدیم با هم زیر نعلا
مونده رو تن تصویر نعلا
... عمو حسین جان ، عمو حسین جان ...
عمه ببین خنجرو عدو به کف گرفته
ببین که به حنجر عمو هدف گرفته
دستم باید براش سپر شِه
تنم توو خونم غوطه ور شِه
شاید عمو باز بی پسر شِه
چون هم عمو هم بابامه عمه
چشاش الآن توو چشامه عمه
مُردن براش از خدامه عمه
دیر برسم قاتل عشقمو کُشت
موی عمومو گرفته از پشت
محاسنش رو گرفته تو مشت
... عمو حسین جان ، عمو حسین جان ...
شاعر : محمد اسداللّهی