دلی که رفته با پای خودش دیگر نمی آید
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1404/02/17
هیئت بین الحرمین طهران
دلی که رفته با پای خودش دیگر نمی آید
که از میدان عشقِ تو کسی با سر نمی آید
من و دیوانه بودن با غمت هرچند میگویند
از این دیوانه بازی ها که چیزی در نمی آید
اگر جانِ مرا خواهی به آسانی کنم تقدیم
مخواه از من که بی تو باشم از من بر نمی آید
هزاران بار اگر تکرار گردد قصه ی مبعث
من از این مطمئنم که دگر حیدر نمی آید
خلافت با ادا و ادعا و ظلم و غارت نیست
خمیری که بُوَد بی مایه هرگز وَر نمی آید
خدا یکبار خلقت کرد و بی تکرار شد زیرا
علی تنها علی بود و از او بهتر نمی آید
معاذ الله گفتم از علی بهتر چه حرفی بود
علی که جای خود دارد دگر قنبر نمی آید
شاعر : مرحوم حسین حکیمی